هدر داخلی
۲۲ شهریور ۱۴۰۴

فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۲ شهریور
    • 24 August
    • ٣٠ صفر


به مناسبت شهادت دوتن ازدولت مردان جمهوری اسلامی ، شهیدان رجایی وباهنردرهشتم شهریور1360 وگرامیداشت خاطره  این عزیزان ، د وم تا هشتم شهریورماه هرسال به عنوان هفته دولت نامگذاری شد تا یاد آورخاطرات دوران تلاش وسخت کوشی عناصری د لسوزوایثارگردرنظام اجرایی انقلاب که تمامی همشان رفع مشلات مردم بود ، باشد. دراین هفته ضمن این که دولت جمهوری اسلامی سعی دارد تا خد مات وبرنامه هایش را به اطلا ع برساند از مدیران نمونه نیز تقد یر می کند.

حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا در  سال 148 ه ق در شهر مدینه دیده به جهان گشودند . البته درباره  ماه و سال ولادت و همچنین تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف است و برخی از روات، ولادت آن حضرت را دریکی از سالهای  148 و 151 و 153ق  می دانند اما روایت پیش گفته معتبر تر از سایرین  است . کنیه آن حضرت ابوالحسن و ابوعلی است و القاب ایشان عبارتند از : رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحد ین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التد بیر. اما  مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است . نام پدر شان حضرت امام موسی الکاظم (ع) و نام مادر  گرامیشان ام البنین است . امام (ع) مدت بیست سال ،  امامت شیعیان را برعهده داشتند که این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی.  پس از آن سه سال از دوران خلافت امین ، دو سال  از  جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون در دوره امامت ایشان قرار دارد . پنج پسر و یک دختر برای ایشان  ذکر کرده اند. هفده سال از بیست سال امامت حضرت رضا(ع)  در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت . ایشان به تدریس و تعلیم علوم آل الله به  شاگردان خود ادامه می  داد  و به  تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) مشغول بود . موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همه علما و شخصیتهاى سیاسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود قرار داد، مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند. آن حضرت براى رفع مشکلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مردم، در همه امور دخالت مى کرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بى تفاوت نزیست، به ویژه در دو بعد فرهنگى و سیاسى، تلاش فراوان داشت.در خصوص ولایتعهدی مامون و پذیرش این امر از سوی  امام (ع) بحث های مختلفی میان مورخین تاریخ اسلام صورت گرفته است .
بر اساس اسناد تاریخی  همواره مأمون با حضرت مکاتبه داشت و از او مى خواست تا به مرو آید. او آن قدر بر این امر اصرار ورزید که به نوعی به اجبار ،  امام (ع) را به سوی سرزمین مرو فراخواند .  امام على بن موسى(ع) که  شیوه خلفا را مى‏شناخت و زندان های طولانى پدر را با همه تلخى ها و رنج هایش به یاد داشت و مى‏دانست که به هر حال، مأمون  از حضور آزادانه امام میان مردم نگران است و از این نگرانى، آسان نخواهد گذشت. لذا امام(ع)  به سوی مرو رفت .  در مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به سوی مرو  مردم هر شهر عاشقانه به دیدار او می شتافتند و آن حضرت را چون نگینی دربر می گرفتند .   امام(ع)  در حرکتش از مدینه به خراسان به شهر نیشابور رسید مردم زیادى به استقبال امام(ع) شتافتند و از امام درخواست کردند تا آنها را با حدیثى از پدران خود خشنود سازد. امام(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نیز از پدرش...تا على(ع) و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نیز از خداوند متعال نقل فرمود که: لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی; لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هرکس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است. امام چند قدمى حرکت کردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها، به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم.در حقیت امام به مردم فهماند که امام برحق است و توحید بدون وجود امام معصوم و گزیده خداوند در جامعه اسلامی تحقق عینی نمی یابد. در این حال از نظر موقعیت زمانی نیز حکومت مامون را به چالش عقیدتی ژرفی در جامعه اسلامی فرا خواند . این حدیث به حدیث سلسله الذهب(زنجیره طلایی) معروف است .
امام پس از مدتی به خراسان وارد شد . در آن مکان  مامون ابتدا به امام (ع) پیشنهاد خلافت کرد اما امام به هیچ وجه آن را نپذیرفت . پس از آن وی از امام (ع) خواست که ولایتعهدی را عهده دار شود.  امام نیز از این امر به شدت احتراز جست . مأمون دست از پیشنهاد خود برنداشت و مذاکرات به مدت دو ماه ادامه یافت. سرانجام پیشنـهاد خـلافت را بـه ولایتعهدى تغییر داد و با گستاخى تمام  امام (ع) را به قتل تهدید کرد . حضرت، که  هیچ راه گریزى براى خود نیافت، مجبور شد مقام ولایتعهدى را بپذیرد  مشروط بر این که به فرموده  خود امام (ع) ،  از موضع حکومتى امر و نهى نکند ، فتوى ندهد ، قضاوت نکند وکسى را بر مسند ننشاند و کسى را از مقام خود عزل نکند و چیزى را که در حکومت است، تغییر ندهد . به هر حال، مقام ولایتعهدى به طور رسمى در ماه رمضان سال 201 هجرى قمرى اعلام شد و مأمون آن را به تمامى آفاق حکومتش ابلاغ نمود  .
امام رضا(ع) دردوران ولایتعهدی شان در جهت کاستن از فشار های وارده بر شیعیان گامهای مهمی برداشتند .
امام رضا( ع) عالم آل محمد بودند  و دانشمند خاندان طه . ابراهیم بن عباس صولى گوید: هرگز ندیدم چیزى از امام رضا(ع) پرسیده شود و او پاسخش را نداند و در زمان و عصر او کسى را داناتر و آگاه تر از او نیافتم. همو مى گوید: هرگز ندیدم ابوالحسن (ع) کسى را با سخن خود ناراحت کند و هرگز سخن کسى را قطع نمى کرد. هیچ گاه - در صورت قدرت و توانایى - حاجت کسى را رد نمى کرد. هرگز پاى خود را در برابر همنشینش نمى گشود و در نزد او بر جایى تکیه نمى داد. هرگز صداى آن حضرت به قهقهه بلند نمى شد، بلکه خنده آن حضرت فقط تبسم بود. حضرت(ع) همواره همراه غلامان بر سر یک سفره مى نشست و مى فرمود: هیچ کس را بر دیگرى برترى نیست مگر به تقوا و اطاعت از خداوند .کمالات  اخلاقی آن حضرت به اندازه ای است که در این مقال اندک نمی گنجد . سرانجام با انجام کلیه تمهیدات مامون نتوانست حضور گهر بار امام (ع) را تحمل کند و در آخر صفر سال 203 ه ق  ایشان را با سم به شهادت رساند .  پیکر مطهر او را در طوس در قبه هارونی سرای حمید بن قحطبه طایی به خاک سپردند . مرقد مطهر  ایشان در مشهد مقدس زیارتگاه عاشقان خاندان طه از سراسر جهان است .