چهل روزاز حماسه جانگداز عاشورا گذشت . در چنین روزی در سال 61 ه ق پس از چهل روز از شهادت حضرت اباعبد الله الحسین (ع ) و یاران باوفیشان کاروان بازماندگان کربلا و اهل بیت پیامبر اکرم( ص ) وارد کربلا شدند و سرهاى مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) را در کنار پیکرهاى مطهر آنهادفن کردند . جابر ابن عبد الله انصاری در روز اربعین سال 61 هجرى، به عنوان نخستینزیارتکننده مرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارتپرداخت. «عطیه عوفى» مىگوید:من با جابر بن عبد الله انصارى به زیارت قبر حسین(ع) رفتم.وقتى به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد.قطیفهاى به کمر بست و قطیفهاى دیگر بر دوش افکند. سپس کیسهاىکه همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوى کوفى)برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امامحسین(ع) حرکت کرد; در حالى که مشغول ذکر خدا بود، خود رانزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(ع) برسان تا آن رالمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامى که دستش بهخاک مرقد حسین(ع) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روى قبرافتاد. من بر وى آب پاشیدم. وقتى به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین!یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه» آیا دوستجواب دوستش را نمىدهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهى که خون ازرگهاى گلویتبر سینه و شانهات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایىافتاده است! من گواهى مىدهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکارى و زاده هادیان و رهبران، وپنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترین نقبا(علی ع ) و فرزندسرور زنانى. چرا چنین نباشى که دستسید المرسلین تو را پروراند، در دامنپرهیزکارى بودى از پستان ایمان شیر خوردى، با اسلام از شیر بازگرفتهشدى و در زندگى و هنگام مرگ پاک بودى. قلب مؤمنان، از فراقتسوخت. آنها شک ندارند که تو زندهاى، سلامو خشنودى خدا بر تو باد. گواهى مىدهم داستان تو مانند جریانشهادت حضرت یحیى بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرشجدا کرد.) عطیه عوفى مىگوید: سپس جابر، به اطراف قبر امامحسین(ع) متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحى که در محور قبر امام حسین(ع) جاىگزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهى مىدهمشما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروفو نهى از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید.شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایىکه محمد(ص) را به راستى فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفى مىگوید: از او پرسیدم:ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولى اینشهیدان جانبازى کردند، به گونهاى که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخگفت: اى عطیه، از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که مىگفت: هر کسقومى را دوستبدارد، با آنها محشور مىشود و هر کس عمل قومى رادوستبدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندى کهمحمد(ص) را به راستى فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امامحسین(ع) و اصحاب اوست; نیتى که بر اساس آن به شهادت رسیدند.